سلااااااااام
سلام دوستاي گل و عزيزاي دلم،شرمنده دو سه روز پيدام نبود آخه دنبال كارهامم،از شما چه پنهون داريم با دوست عزيزم فريد جان مغازه ميزنيم يه مغازه نقلي پقلي كه توش كار هاي تبليغاتي انجام ميديم،ايشالله تا چند روز ديگه رو به راه ميشه و عكساش رو تو وبلاگ قرار ميدم و يه وبلاگ هم مخصوص كارمون درست ميكنم،راستي يه تشكر به خاطر اينكه به وبلاگ سر ميزنيد و يه تشكر مخصوص براي اونا كه تو وبلاگ عضو ميشن،در ضمن اينو بدونيد بيشتر از اون چيزي كه فكرش رو بكنيد دوستون دارم،فعلا باي و منتظر عكساي خودم و فريد و مغازه باشيد!
[ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:ديگه تنهام, ] [ 1:41 ] [ mahdiyar ] [ ]
جمله عجيب غريب!
اي بابا بد بختي رو داريد خداوكيلي،از هيچ گونه زجر و اذيتي نسبت به من دريغ نميكنه بعدشم ميگه مهديار دوست دارم،عجب بد بختي داريم ناموسن،همين يه جملش كه بعد از آزارو اذيتاش ميگه دوست دارم از صدتا احمق گفتنم بدتره،خدايا ظالم رانصيب گرگ بيابان نكن! همگي با هم آآآآآآآمين
[ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:ديگه تنهام, ] [ 1:15 ] [ mahdiyar ] [ ]